امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

هدیه ی هشت سال انتظار

دومین سال یلداییت

یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی انقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را بایدجشن گرفت .یادم رفت بگم که شب یلدا با جشن تولد دایی محمدت یکی است این کیک هم برای تولد دایی محمد است ...
7 دی 1392

دومین سال محرم

در عهد وپیمانی که با خدایت بستم پسر مهربانم هر سال از محرم را تا زمانی که کودکی غلام باب الحوائج حضرت علی اصغر کنمت و در بزرگی غلام وپیرو آقا امام حسین                 امیدوارم خداوند متعال نذر من حقیر را قبول فرماید                      ...
7 دی 1392

اولین سالگرد زندگی

سال ها و ماه ها و روزها بود که لحظه شماری میکردم تا خداوند نام پاک و مقدس مادر را بر وجودم بنهاند. خداوند آه هایی که از نهادم برمی آمد را نظاره گر بود وبعد از مدت ها در مهربان ترین ماه ماه مهر این نام را بر وجودم نهاد . لحظه ای که فرشتگان زمینی (پرستارها)صورت معصومت را به من نشان دادن اشک از چشمانم جاری شد و ان لحظه با تمام وجودم مادر بودن را حس کردم ومن........... خدایااااااااااااااااهر چقدر شکرت را به جا بیاورم باز هم کم است .   این هم اولین تولدت ای غنچه ی مادر ...
7 دی 1392

بدون عنوان

چشم چشم دو ابرو نگاه من به هر سو  پس چرا نیستی پیشم؟ نگاه خیس تو کو ؟گوش گوش دو تا گوش یه دست باز یه آغوش بیا بگیر قلبمو یادم تو را فراموش,چوب چوب یه گردن ,جایی نری تو بی من ,فکر میکنم که گفتی بی تو نمیرم هیچ جا الهی مامان فدات شه فدای اون چشات شه ...
1 مرداد 1392

10 ماهگی پسرم

روزها که میگذره داری بزرگ وبزرگتر میشی البته شیطون وبازیگوش انقد شیطونی میکنی که بعضی وقتها  منو بابایی خسته میشیم     ...
28 تير 1392